(ناز)

تو ناز میکنی/من ناز میکشم 

این منطق کیه 

انگار پیش تو فرقی نمی کنه 

کی عاشق کیه 

روح تو مریمه چشم تو نرگسه  

دست تو نسترن 

روح تو دست تو چشم تو عشق من 

گلخونه منه 

وقتی که خاطر غمگین تو هنوز 

تو خونه منه 

یعنی که بار غم بی تو شبانه روز 

رو شونه منه 

غمبار عشقتو رو دوش می کشم 

پا پس نمی کشم 

با این خیال پوچ که چشمهای تو  

دیوونه منه 

 

(اگه تا حالا این اهنگ گوش نکردین حتما گوش کنید نظرتونم بگین حتما ممنون میشم)

(بغض)

چی بگم از کجا بگم /در دمو با کیا بگم 

 

بهتره که دم نزنم/حرفی از عشقم نزنم  

   

از عشقی که گم شد و رفت/عاشق مردم شد و رفت 

 

عشقی که بی فروغ نبود/برای من دروغ نبود 

 

بغض نشسته تو گلوم/وقتی نشستی رو به روم 

 

من از خودم چرا بگم/می خوام از اون چشا بگم 

 

خیره تو چشم مست تو/دست میدم به دست تو 

 

دل از زمونه می کنم/حرف دلم رو می زنم 

 

چه حالتی داره چشات/نرگس بیماره چشات 

 

چشم تو خوابم می کنه/مست و خرابم می کنه 

 

وقتی نشستی رو به من/از عاشقی بگو به من 

 

بذار چشات دل ببره/این جوری باشه بهتره 

 

چشات اگه پس نزنن چشمای سر سپردمو  

 

 

میشه فراموش کنم خاطره های مردمو 

 

 

(همه اهنگهای محسنو دوست دارم .مخصوصا اهنگ " ناز" به پریا جونم در اپ بعدی تقدیم می کنم) 

"من ایرانی ، پسر ایرانی ، آرین و از نژاد آرین هستم" سنگ نبشته داریوش بزرگ




ایرانیان آریایی هستند و آئیریه یعنی آریایی و آئیرین منسوب به آریا که در اوستا آمده و به اصطلاح آریاناخشاترام یعنی حکومت آریاییان منشا دو نام ایران و ایرانی است.
آریا یعنی نجیب ، خوشزاد ، آزاده ، آریا مفهوم نژادی روشن ندارد ولی آن دسته از اقوام هند و اروپایی را که به ایران و هندوستان آمده و در آنجا مانده اند و گاهی نیز هند و ایرانی و یا آرین خوانده می شوند شامل می گردد.هنوز نه مشخصات نژادی و نه سرزمین اصلی و نه تاریخ و طرز مهاجرت اقوام هند و اروپایی بدقت معلوم شده است. همین اندازه می توان گفت که زبان اقوام هند و اروپایی یک ریشه مشترک دارد و رابطه ی بین زبانهای اقوام هند و اروپایی ایران و هندوستان از رابطه بین زبانهای هر دو دسته ی دیگر از اقوام هند و اروپایی بیشتر است.در ایران باستان رابطه گروه های آریایی تا آنجا مورد توجه بوده که شاهنشاهان آن به آن تکیه می نمودند چنانکه در سنگنبشته داریوش بزرگ که در بالا آمد خوانده می شود 

 امپراتوری ایران باستان دوره هخامنشیان

بیشتر محققین موطن اصلی اقوام آرین را در مغرب کوههای اورال در نواحی شمالی دریای سیاه تا شمال قفقاز می دانند و معتقدند که از آنجا دسته بدسته در طی صدها سال براه افتاده و مهاجرت آنها به آسیای صغیر و ایران و هندوستان قبل از مهاجرتشان به یونان و ایتالیا و اسپانیا و سایر نقاط اروپا صورت گرفته است.
آن گروه از اقوام آریایی که به ایران آمدند زودتر از دیگران براه افتادند ولی ابتدا در نواحی شرقی دریای مازندران در جلگه ی پهناور ایران وج (ایران وجا ، ایرانم وااجا) مستقر شده و بعد از آنجا بسرزمین ایران امروز رسیده اند.
ا.ا.هرتسفلد :
می گوید که از زمان بسیار قدیم و لااقل از پایان هزاره ی سوم تا نیمه هزاه ی دوم پیش از میلاد آرین ها در جلگه ی رودخانه سیحون و جیحون جلگه ای که در ایام باستان به نام ایران وج از آن یاد می شده بسر می بردند و نخستین بار که اثری از آنان در آسیای غربی به چشم می خورد در نیمه ی هزاره دوم پیش از میلاد است.

آریاییان از دو سمت وارد ایران شدند. یک دسته بزرگتر به احتمال قوی در حدود سده پانزدهم پیش از میلاد رو به خاور و جنوب خاوری ایران پیشرفتند و دسته دیگر به سوی باختر و جنوب باختری رفتند . در آسیای باختری نخستین آثاری که از آریاییان دیده می شود مربوط به سده پانزدهم پیش از میلاد یعنی زمانی است که پادشاهی میتانی در بین النهرین تاسیس گردید. مردم میتانی یک زبان و خط ویژه خود داشتند و کلمه میتانی مثل آنست که آریایی باشد.
قدیمی ترین سند تاریخی که در آن اشاره به ایرانیان شده از آشوریهای ۸۴۳ تا ۸۴۵ پیش از میلاد به جا مانده است.
ن.ج.بریل :
درباره مهاجرت اقوام آریایی می نویسد :
"خشکی هوا که بعد از توفان نوح۱ ناحیه سیل زده بین النهرین را خشک کرد اثر دیگری نیز بخشید. دشتهایی را که در شمال شرقی دریای مازندران واقع شده است به قدری خشک کرد که مراتع این دشتها را بکلی از بین برد و باز عده ای مردم آن سرزمین مجبور به مهاجرت شدند.
خشکی عمومی آب و هوا در حدود ۴۲۰۰ سال پیش همچنین سبب شد که گروههایی که در دشت های علفزار شمال دریای مازندران از کوه های اورال تا مرز مجارستان بسر میبردند مهاجرت کنند. سابقه تاریخی این گروه ها معلوم نیست ، فقط مسلم است که پس از مهاجرت بیش از هزار سال در دشتهای علفزار جنوب روسیه و شمال دریای مازندران زندگی کرده بودند و این گروه ها "تا آن موقع صاحب ارابه جنگی شده بودند که نه گاو یا الاغ بلکه اسب آنرا می کشید " . امواجی از این طوایف از حدود ۴۲۰۰ سال پیش تا ۳۷۰۰ سال پیش بنواحی اطراف هجوم آوردند . زبان کلیه این طوایف ما در دسته ای از زبان ها بوده است که زبان شناسان آنرا دسته زبانهای هندی و اروپایی نامیده اند ... "


ه.فیلد :
"ایرانیان نمونه نژادی تازه ای هستند که مشمول تقسیم های معمول نژاد سفید یعنی شمالی و مدیترانه ای و آلپی نمی شوند. ما به طور کلی آزمایش آنان را فعلا بنام نژاد ایرانی فلات می خوانیم . "


و.دورانت :
مختصات ایرانیان را بنا بر اسناد قدیم به قرار زیر خلاصه می کند :
" ایرانیان ظاهرا زیباترین مردم خاورمیانه قدیم بودند . بناهای قدیم آنانرا با اندامی افراشته و قوی نشان می دهد که کوهستانها آنانرا مقاوم و در عین حال تمولشان آنانرا ظریف ساخته است. اجزا بدنشان یک تقارن دلپسند دارد. دماغشان تقریبا به استقامت دماغ یونانیان است و یک نوع شرافت در وجنات و حرکاتشان دیده می شود. بیشتر لباسهای مادها و بعد ها زیور آلات آنانرا اختیار نمودند. از ادب دور می دانستند که بیش از صورتشان را نشان بدهند. مردان و زنانشان مواد زیبا کننده زیاد بکار می بردند. از روغنها برای بهتر کردن ترکیب پوست و از رنگ ها برای آنکه مژگانشان درازتر و چشمانشان براق تر بشود استفاده می نمودند. یک طبقه مخصوص آرایشگر برای اشراف بوجود آمد. ایرانیان عطرشناس بودند و مردم باستان آنانرا مخترع روغنهای تزئینی می دانستند."
ر.کروسه :
" ایرانیان چنانکه در آغاز تاریخ دیده می شوند بدون تردید یکی از شریفترین نژاد های دنیای باستانند. شرافتمندی و اخلاق انسانی و مردانه آنان شخص را از وحشیگری بیرحمانه و مفاسد آشور و بابلیها و مردم کارتاژ می رهاند و از روزی که ایرانیان پا بصحنه تاریخ می گذارند مانند آنست که حس می کنیم آنان مردمی از نژاد خود ما هستند. "

توجه :
ممکن است در برخی از گفته های بالا در قسمت هایی که سال و اولین ها آورده شده است ، در امروز با توجه به برخی اکتشافات تازه با تناقضاتی برخورد کنیم و این به دلیل آن است که انتشار این مقاله متعلق به سالهای گذشته (حدود سال ۱۳۵۰) می باشد ، به هر حال بیان کلی آن با زمان حال هیچ مغایرتی ندارد.